آبان ۰۸، ۱۳۹۲

جهانگیر کوثری یه روز تو برنامه «ورزش از نگاه دو» نظر فرهاد مجیدی رو درباره رفتن نیکبخت از استقلال پرسید. مجیدی گفت استقلال تیم خوشتیپ‌هاست نیکبخت هم برمی‌گرده به تیم. امروز وقتی از فوتبال خداحافظی کرد که تابلوی تعویضش با نیکبخت بالا رفت.

روزهای آخر که ناصر حجازی بیمارستان بود نمی‌گذاشت کسی ازش عکس بگیره. می‌گفت لباس‌های بیمارستان رو دوست نداره و نمی‌خواد با اون لباس‌ها ازش عکس بگیرن. 

مجیدی تو مصاحبه بعد از خداحافظی‌اش گفته همیشه می‌خواسته در حالی که شرایط بدنی مناسبی داره از فوتبال خداحافظی کنه. و گفته بدترین روز عمرش روز مرگ ناصر حجازی بوده. 

هدف خوشتیپ بودنه، فوتبال بهونه است.

آبان ۰۷، ۱۳۹۲

توپ پلاستيکی رو ورميداری اينور اونورشو نيگا ميکنی يه کم فشارش ميدی کم باد پر باد نباشه. ميندازيش هوا، یه جوری که تو هوا بچرخه که يه وقت لَنگی نداشته باشه. لنگی داشته باشه به درد نميخوره. يه دونه ديگه هم همينجوری پيدا ميکنی. دوّميه ترجيحاً بايد يه هوا خيلی کم از اوّليه بزرگتر باشه. کسی هم گفت اينا همشون با يه قالب ساخته شدن اندازه هاشون يکيه، گوش نکن. تو کار خودتو بکن. حتماً يکيشون گنده تره. اون گنده تره رو ورميداری با يه چاقو. نبود، کارد. نبود، کيليد. نبود، يه سنگ تيزی چيزی میبُری. ولی چاقوی تيز تيغه کوتاه از همه چی بهتره که راحت تو دس بچرخه. توپو هيچوقتم از رو درزش لايه نکن. به دو دليل. يکی اينکه از ادامه ی درزش جر ميخوره، يکيم اينکه درزش پر گوشت ترين جای توپه. حيفه جرش بدی. بذ باشه توپت ديرتر پنچر شه.
ميگفتم. چاقو رو ميذاری رو لُپ توپ، فشار ميديش تو. يه فسّ خوبی ميکنه، يه باد خوشبويی از توش ميزنه تو دماغت. نفسش ميکشی. نميتونی نکشی. از اينجا به بعد لايه کنا دو دسته ميشن. طرفدارای لايه زبونه دار، طرفدارای لايه گرد بُر. اگه خواستی لايه زبونه دار کنی توپو، از همونجا که چاقو رو کردی تو شيکم توپ، دو تا چاک ميدی قد 3 سانت با شکل آرم بنز ديدی؟ اون شکلی. بعضيا ديدم عمودی چاک ميدن حتی. نکن اونجوری. خيلی عاليه، ولی سخته. خرابش کنی ديگه توپت توپ نميشه. ميگفتم. دو تا چاک کوتاه میدی، چاک اصلی رم از يه ور توپ ميکشی ميرسی اون ورش. حواست باشه زيادی چاک بدی لايه شل ميشه توپ لنگر ميندازه يه شوت بزنی توپ از لايه در ميره گه ميزنه به بازی. ميرسی اون ور توپ، همون شکلی باز دو تا چاک کوچیک ميدی. اين، ميشه لايه ی زبونه دار. اگه گرد بُر خواستی لايه کنی، از همونجا که چاقو رو فرو کردی، به جا اينکه دو تا چاک بدی عين آرم بنز، يه دايره ميبری اندازه يه تشتک نوشابه. گردِ گرد ها. اون ور توپ هم همين طور. فقط مراقب باش اگه خواستی گرد بر لايه کنی، باس چاقو رو يه کم جلوتر بکنی تو گوشت توپ. وگرنه اون گرديا رو که ببری لايه لق ميشه توپ لنگر ميندازه يه شوتم بکنی لايه ميره يه ور، توپ ميره يه ور.
تا اينجاشو که رفتی، لايه رو ورميداری لبه هاشو تا ميزنی عقب يه جوری که بی وحشی بازی توپ بره تو لايه. توپ که رف تو لايه، لبه ها رو يواش برميگردونی سر جاش يه جوری که توپ قشنگ تو لايه جاگير شه، لایه هم گشاد نشه. بعضيا اون طرف لايه هم يه سوراخ ميبرن اندازه يه 2 تومنی. واس اينکه پشت توپ تو لايه هوا نمونه لايه لَنگی پيدا نکنه. من نميبرم، تو هم نبر. توپو اگه درست بندازيش تو لايه، اين چاقال بازيا رو نميخواد. 
توپو که انداختی تو لايه، چاقوتو ورميداری اون پليسه ی پلاستيک رو لايه رو هم ميبری. بخوره تو سر کسی وقت هد زدن، خوار مادرش گاييده اس. 
همین.

اسفند ۲۴، ۱۳۹۱

In arsene we trust

وقتی بعد از یه فصل سراسر نامیدی، بازی رفت رو به بایرن ابرقدرت اروپا تو زمین خودت سه یک باختی و هنوز یکی از دایناسورهای عاشق آرسن ونگر باشی نباید منتظر معجزه باشی باید منتظر این تصویر باشی: بعد از گل دوم مانوئل نویر مثل دورازه بان چوکای تالش روی توپ بخوابه که بازی دیرتر شروع بشه.


اسفند ۱۷، ۱۳۹۱

بی ترديد هررا روحيه ی المپيکی نداشت. به قدری جنگجو و مبارز بود که بيل شنکلی - مردی که معتقد بود فوتبال مهمتر از مرگ و زندگی است - در مورد هررا چنين تعبيری داشت: "مردی بی‌رحم که فقط ميخواهد برنده شود."
بی‌رحمی نيمی از خصلت های او هم نبود. در رم پزشکان به او گفتند که تاکولا - مهاجم جوان تيمش - مشکل قلبی دارد؛ هررا از اين خبر خوشش نيامد. وقتی رم با کالياری بازی داشت، تاکولا را به همراه تيم برد و روز قبل از بازی تاکولا را مجبور کرد در سرمای ساحل با تيم تمرين کند. تاکولا تب کرد، بازی را تماشا کرد، و مرد.

- فوتبال علیه دشمن : سایمون کوپر / ترجمه‌ی عادل فردوسی‌پور

بهمن ۳۰، ۱۳۹۱

آدم تنبلی بود. با تنبليشم کنار اومده بود. حتی سعی نميکرد ادای آدم سخت کوش و پرتلاش و چه ميدونم موفّقو دربياره. عربی درس ميداد تو دبيرستانمون. همون جلسه ی اوّل ميومد ميگفت برين حلّل المسائل عربی امسالو بگيرين جواب تمرينا و ترجمه ی درسا رو خودتون از توش بخونين. سؤال امتحانياشم از تو همين تمرينای کتاب ميداد. کلّاً آدم کمرنگی  بود. از اونا نبود که قيافه ش يا تکيه کلامش يا فلان حرکتش تو يادت بمونه. حتی مسخره ش هم نميکرد کسی. چيزی واسه مسخره کردن نداشت. ميومد، ميرفت، حقوق ميگرفت، زندگی ميکرد. همين.

سال دوّم دبيرستان سر مسابقه فوتبالای مدرسه، معلّما هم يه تيم دادن. اسمم نداشت تيمشون. تيم معلّما. بدم بازی نميکردن حقيقتش. يعنی اون يه دوجين آدم سيگاری و گچی و خسته، همين که از گروهشون اومدن بالا خودش هنری بود. حالا اينکه چقد تيمای ديگه از سر خايه مالی جلوشون شل گرفته بوده باشن، نميدونم. ما که نديديم. ميزدنشون بچّه ها. اونام بد نميزدن الله وکيلی. 
سر يه بازيشون اينم راس کرد بره تو زمين. چاق بود. خيلی چاق. از اينا که باس يه گماشته بذارن اگه نافش خاريد واسش بخارونه. هلک و تلک ميکرد وسط زمين. بازيم انقد جدی نبود واسشون. ديده بودن خواسته بياد تو، ديگه ضايعش نکرده بودن. گذاشته بودن واس خودش بپلکه اون وسط گاهی يه لقديم زير توپ بزنه. 
يه جا وسطای بازی بود آخرای بازی بود يادم نيس. معلّم رياضيمون همینجوری زد زير توپ. توپه رف هوا صاف بالا سر اين اومد پايين. فکرشو بکن اين با اون هيکل طول و عرض يکيش يهو از زمين کند، رو آسفالت کف حياط قيچی برگردون زد! قيچی که ميگم قيچيا! توپش نفهميديم چی شد. گل که نشد مطمئنّم. ولی اين بنده خدا با کمر اومد زمين، همونجور عين بوم غلتون موند کف زمين کبود شد از درد. بردنش بيرون يکی از معلّمام با ماشين بردش بيمارستان. گفتن ديسک کمرش نميدونم چی شده.

رفت تا سال بعدش که برگرده مدرسه. تا آخر ترم ديگه معلّمی جاش نياوردن واسمون. حلّل عربی 2 که بود، فرقی نداشت کی بالا سرمون باشه. بعداً ها هم خبر خاصی ازش نشنيدم. حقيقتش فاميليشم از يادم رفته. قیافه شم همون موقع هم تو ذهنم نمیموند چه برسه بعد اینهمه سال. فقط گاهی وقتا يه هيکل چاق بی شکل يادم میاد که زير آفتاب اسفند کف حیاط عرق کرده بود، نفسش بند اومده بود، کبود شده بود و دس و پا میزد.