مرداد ۰۴، ۱۳۹۱

بک راست بود بابام. يه تيم داشتن همه سن و سال دار. جوون جوونه شون سی و پن شيش سالش بود، پير پيره شونم حدود هفتاد. بش ميگفتن حاجی. ميگف دلم ميخواد تو همين زمين خاکی بميرم. تو بيمارستن مرد. بک راست بود بابام. 7 میپوشید. از اين ريزه ها باهوشا بود. از دريبل زدن بدش ميومد. عصبانی ميشد از دريبل. پاس ميداد به جاش چه پاسايی. نرم، دقيق، عالی. بنداز هم نميکرد توپو. از بنداز کردن هم بدش ميومد. میگف بازی فقط رو زمین. ميگف سر بالا بازی کن. من سرم پايين بود. هميشه. اصلاً همه جا سرم پايين بود. تو بازی تو خيابون تو مهمونی. دلم ميخواس سرم بالا بود ميتونستم اينجوری تو چش حريف نيگا کنم توپو مثلاً بندازم واسه علی فاتح. بش ميگفتن کامرونی. وحشی بود بس که. یا واسه آقا بهمن. عین رودی فولر بود بازیش، ولی کچل. بابام دويدنش قشنگ بود. خیلی تند نميدويد. ولی قشنگ ميدويد. اينجوری پاشنه شو بلن ميکرد ميذاش زمين. يه جور خاصی بود نميدونم چه جوری بگم. عین جوونیای کرایف که یه بار تو تلویزیون نشون داد. خوب بود ديگه. اون اوّلا زياد ميومد جلو. اون موقع ها که نفس داش هنو. بچّه بودم من. يا مينداختنم دروازه يا مينداختن نوک. نه که بچّه بودم بازی بلد نبودم هیشکی پاسم نمیداد. میدادنم هول میشدم. بابام ميومد جلو خودش پاس مينداخ واسم. ميکشتم خودمو برسم به توپش. آبرو بابام بود خب. ميتونس به آقا بهمن پاس بده يا اصلاً بده آقا ابرام از پش هيژده شوت بزنه گل، به من ميداد. خودمو ميکشتم آبروشو نبرم. گل ميزدم گاهی. دريبل نميزدم که عصبانی نشه. اصلاً همين شد هيچوخ دريبل زدن ياد نگرفتم ولی گل زدن چرا.

بار آخری که رفتيم فوتبال، ديگه نيومد جلو. پنجاه و هف هش اينا رو داش دیگه. نفس نداش بخواد هی بياد جلو برگرده عقب. وايساد همون عقب نرم ميدويد برا خودش. همون شکلی همیشگی خودش ولی آروم تر. توپ که ميرسيد بهش نرم مينداخ واسه همون بازيکن نزديکش. من ديگه گنده شده بودم. ميگف برو برو تو پا حريف! درگير شو! عادت نداشتم بم بگه درگير شم. بهم بگه توپ پخش کنم. همه پاس ميدادن بهم. توپ پخش ميکردم تکل ميرفتم حمله ميکردم توپ ميخواستم شوت ميزدم. يه جا توپو پاس دادن بهش. نيگا کرد جلو ديد من وسط دو تا هافبک حريفم. یهو یدونه از اون پاس قديمياش انداخ. تيز. تو عمق. واسه من. واسه خود من! آبروشو نبرده بودم. دويدم دنبال توپ. هيچی نميديدم. آبروشو نبرده بودم. دويدم. انقد دويدم که زمين تموم شد. بازی تموم شد. دنيا تموم شد.


۱ نظر:

الف.میم گفت...

همین که توصیه می‌کرده سربالا بازی کن از نشانه‌هایِ‌ آدم حسابی بودنِ باباهه بوده.