لحظات آخر کنسرت علیزاده و حدادی دیگر حواسم به هیچ چیز نبود. نه آدمی در سالن میدیدم نه زمانی که گذشته بود میفهمیدم. قسمت اول علیزاده شورانگیز زده بود و قسمت دوم تار. در میان تشویق بدون قطع مردم هر دو بیرون رفتند. تازه فهمیدم بازی شروع شده. تشویقها قطع نشد تا علیزاده و حدادی برگشتند این بار با سه تار. یک اجرای شگفتانگیز و مهیج. بیرون با موبایل نتیجه را چک کردم و ایتالیا یک هیچ جلو بود. طبعن شب محسن بود. برای من فرقی نمیکرد. چند قدم دور نشده بودیم که گل دوم. نتیجه باورکردنی نبود. برای من که طرفدار فرانسه هستم توضیح لازم ندارد که چرا از ایتالیا متنفرم. گفتم طبعن نیمه دوم یازده نفر داخل دروازه میخوابند ولی شگفتی جام نه بالا آمدن تیمهای ضعیف نه درخشش بازیکنی خاص بلکه هجومی بازی کردن ایتالیا بود!
این مدت تمام ستایشها نصیب تاکتیکهای آلمان و اسپانیا شده بود. هیچ وقت نفهمیدم چه چیزِ پاسهای زیاد در عرض اسپانیاییها زیباست؟ از سرعت انداختن بازی به قیمت در دست گرفتن کنترل بازی. من یکی که هیچ لذتی از بازی خستهکننده و حوصلهسربر اینها نمی برم. دوست داشتم این وسط آلمانها کمی جاهطلبتر باشند ولی انگار امسال روح سرگردان فوتبال در اردوگاه دشمن است، ایتالیا.
بازی را از نیمه دوم دیدم وقتی که گلها زده شده بود و چیزی برای تماشا نمانده بود. در زمانهای که کسی ادا اطوار بعد از گل که هیچ، به زور شادی بعد از گل میکند، ایتالیاییها شادی بعد از زدن توپ به کرنر، شادی رد کردن توپ توسط دروازهبان و شادی تکل صحیح هم به بازیشان اضافه کردهاند. هر چند دوست داشتم آلمان مثل سه دقیقه آخرش، مثل ضربههای سر شیرجهای نویر قبل از سوت پایان بازی میکرد ولی گویا همیشه کسی که خوب بازی میکند دلش نمیخواهد قهرمان شود.