خرداد ۲۸، ۱۳۹۱


فوتبال ماشينی... فوتبال پر روح... فوتبال دفاعی... فوتبال فيزيکی مبتنی بر ضربات سر... فوتبال شناور... تحليلهايی که کافيه از زبون کسی بشنوم که بی معطّلی درشو بذارم و برم. دست کم وقتمو تلفِ صحبت يا موافقت و مخالفت نکنم. يه همچين جمله هايی برام بيشتر ياداور گزارشهای خواب آور بهرام شفيع تو دهه ی شصت و اوايل هفتاده که کلّاً فهم گزارشگر و تحليلگر از فوتبال، چار تا جمله ی از پيش آماده ی کلّی بود که آلمان ماشينيه و برزيل پر روح و تکنيک و ايتاليا دفاعی و انگلستان جنگنده و هلند شناور.

جمع کنين اين بساط شامورتی رو. کجای فوتبال چندشناک برزيل 94 تکنيکی و پر هيجان بود؟ بردن آمريکای لاجون بدبخت با يه گل يا بردن جام قهرمانی با پنالتی؟ کجای فوتبال ايتاليا زمان مربّيگری دينو زوف دفاعی بود؟ لينه کر و بابی چارلتون، رکورد دار های گلزنی تو انگلستان چند تا گل با ضربه ی سر زدن؟ هلند خسته کننده ی زمان مربّيگری رايکارد چند بار تونست تو رو هيجان زده از جا بلند کنه؟ هيچ از خودت پرسيدی؟ و آلمان... تو که تحليلات با سی و پن سال پيشت هيچ فرقی نکرده، جدّاً کجای فوتبال آلمان برات ماشينيه؟ اصلاً بيا بگو "ماشينی" يعنی چی؟

ببينم تو اگه از يک و دو کردن دفاع آخر با نوک حمله تو آلمان دهه ی هفتاد شگفت زده نميشی، با چی ميشی؟ اگه بفهمی تا همين شيش هفت سال پيش، رکورد دار گلزنی در ادوار جام جهانی، گرد مولر، يه بازيکن چاق و کند و ريزه ميزه با پاهايی غير طبيعی کوتاه بوده، تعجّب نميکنی؟ يه پا دو پا های ليتبارسکی سالهای آخر هشتاد و اوايل نود اگه هيجان زده ت نميکرد، چی هيجان زده ت ميکرد؟ شوت لوتار ماتئوس از سی متری به دروازه ی يوگسلاوی تو يک چارم نهايی جام 90 اگه ديوانگی نبود، چی بود؟ تو اگه ببينی يه تيم تو يه جام جهانی فقط با دوندگی يه هافبک وسط و دروازه بانی يه دروازه بان نيمه ديوانه به فينال رسيد و فقط جلوی شايد قويترين برزيل سی سال اخير باخت، برات عادّيه. نه؟ برزيل و آرژانتين چشمه ی جوشان استعدادن و انگليس مهد فوتبال، پس اين همه جوون تو آلمان 2010 چيکار ميکردن؟ اينا استعداد نيس. اينا رو از کارخونه آوردن، آره؟ اسپانيا با برد های يک هيچش تيکی تاکاست و آلمان با کيسه گل ساختن از مغرورترين تيمهای دنيا، خسته کننده؟ خودت نميخندی به خودت واقعاً؟!

ماشين يعنی پيش بينی. يعنی دو دو تا چهار تا. يعنی ورودی مشخص و خروجی معين. يعنی قربانی کردن شگفتی به پای پيچ و مهره. ماشين يعنی جواب آماده پيش از سؤال. ماشين يعنی ذهن تويی که واسه هر تيم - بگو هر سؤال، هر وضعيت، هر آدم - يه تعريف از پيش ساخته شده داره. ماشين يعنی تو. و تو دوست عزيز، برام قابل ترحّمی.

۹ نظر:

ناشناس گفت...

فوتبال پندشناک برزیل تو 94؟؟؟؟؟؟؟؟؟

تلویزیونتون احتمالن بر عکس بوده داش والله خسته کننده تر از تیم آلمتن وجود نداره


تازه 3_4 ساله تیم آلمان با حضور بازیکنایی مثل گمز و شوآینی یکمی داره جذاب بازی می کنه


بعدشم تیم شما شده منتخب جهان از سراسر دنیا بازیکن داره!!!!!!ض1

میلاد گفت...

کلن المان به دل نمیشینه نیدونم چرا :D

ناشناس گفت...

مرگ بر ديكتاتور. اي البرز سانسورچي...ننگت باد...ننگت باد

مهرناز گفت...

ای آقاااااا
به خدا حرف حق زدی. طرف از هزار سال پیش از یکی شنیده آلمان ماشینی بازی میکنه، حالا هر بار میاد منو هر جای ف.ب میبینه میگه تراختور!
تراختور تویی خنگ مشنگ!

شقایق گفت...

من آلمانو هیچوقت دوس نداشتم واقعا،ولی امسال خیلی دوس داشتنی بازی میکنن خب،نمیشه ندید بازیاشونو

شقایق گفت...

من آلمانو هیچوقت دوس نداشتم واقعا،ولی امسال خیلی دوس داشتنی بازی میکنن خب،نمیشه ندید بازیاشونو

ناشناس گفت...

این همه جوون با استعداد تو آلمان؟ اینا که غنایی و ترک و لهستانی و هرجایی هستن جز آلمان... و دقیقا مشکل همینجاست که این تیم بین المللی آلمان داره نشون میده توی ۸۲ میلیون جمعیت نشده ۲۳ تا بازیکن هماهنگ پیدا کنن و این برای آلمان فاجعه است... این تیم آلمان اگرچه خوب نتیجه میگیره ولی از بی شخصیت‌ترین تیم‌های تاریخ دنیاست... آلمان دهه ۹۰ کجا و این آلمان کجا... قضیه همون برنامه تکراری استعدادیابی کشورهای جهان سومیه و جمع کردنشون کنار هم و به اسم آلمان جا زدنشونه... دیگه تابلوتر از اینکه برادر یارو تو تیم ملی غناست؟ خجالت بکش ال جمع کن این مسخره بازیتو...

- علس

علیرضا بقالیان گفت...

برادر شما که تو تابستان 1373 جام‌جهانی 1994 رو دیدی، انگار ظرافت گلزنی روماریو رو یادت رفته که تقه با توک پا(نه نوک) گل می‌زد. خرامیدن نرم به‌به‌تو رو تو گوشه‌های زمین فراموش کردی. همون آمریکای لاجون از نظر شما، میزبان بود و برزیل 10 نفره شکست‌اش داد. مگه کره‌جنوبی زپرتی رو تو جام 2002 یادت رفته که حداقل تو 90 دقیقه با ایتالیای مدعی مساوی کرد. نامردی و خریدن داور هم واسه وقت اضافی بود. خیلی وقت‌ها شکست‌دادن میزبان سخته.

قشنگ می‌نویسی ولی حقایق رو بالا و پایین می‌کنی. لقب آلمان ماشینی از جام 1982 اومد، آلمانی که با تبانی با اتریش الجزایر بدبخت و حذف کردند. اون آلمان بازی‌اش در برابر برزیل 82 ماشینی و بی‌روح به نظر می‌رسید.

ولی باهات موفقم آلمان 90 و شوت‌های ماتیوس، مخصوصاً به هلند که صدای تیرک دروازه تو کل استادیوم و جهان شنیده شد. واقعاً اون آلمان از بهترین‌های تاریخ بود.

Alborz گفت...

علی: جروم بواتنگ متولّد آلمانه. همينطور مسود اوزيل و سامی خديرا. لوکاس پودولسکی و ميروسلاو کلوزه هم صرفاً متولّد لهستانن ولی بزرگ شده ی آلمانن. فوتبال رو تو آلمان و به شيوه ی پرورش فوتباليست آلمان ياد گرفتن. در مورد پرينس بواتنگ استثمار برعکس عمل کرده. بازيکنی که تو آلمان دنيا اومده و فوتبال ياد گرفته، واسه تيم ملّی غنا بازی ميکنه. در کنار همه ی اينا فيليپ لام، توماس مولر، باستين شواين اشتايگر هم هستن که ديگه کاملاً آلمانی و آلمانی الاصل اند. کنار همه ی اينا بی شمار بازيکنايی رو بذار که تو تيم های ملّی اروپايی بازی ميکنن و میکردن و اصالتاً اهل اون کشور نيستن. الشعراوی و بالوتلی تو ايتاليا، دکو و اوزه بیو تو پرتغال، سيدورف داويدز کلايورت بوگارت رايزيگر آرون وينتر رود گوليت فرانک ريکارد تو هلند، ترزگه و زيدان تو فرانسه... موضوع اصلاً اين نيست. فوتبال بهونه س. موضوع پست من تفسير و برداشت حاضر و آماده و ذهنيت از پيش تعيين شده در مورد همه چیزه.
آلمان متّهمه به بازی ماشينی، ولی دقيقاً با بازيکنايی که پرورش يافته ی مکتب همين فوتبال ماشينی اند، تو جام 2010 باطراوت ترين بازيا رو انجام میده. علاوه بر این، در مورد اين که آلمان 82 ميليونی "نميتونه" يه تيم ملّی جمع کنه، اشتباه نکن. آلمان تو ورزش متّکی به يکی دو رشته ی ثابت نيست. بی شمار رشته ی ورزشی وجود داره که يه بچّه ميتونه توشون پيشرفت کنه. چيزی که تو گفتی وقتی معنی خواهد داشت که فوتبال تنها ورزش پر طرفدار يه کشور باشه و اون کشور نتونه از پس جمع کردن يه تيم ملّی بر بياد. که خب... ميتونی ببينی که نه تنها بر مياد، بلکه دونه دونه از همين بازيکنای اصالتاً غير آلمانی، پرورش يافته ی همون مکتب فوتبال آلمانن.

عليرضا: روماريو فوروارد تيزی بود مسلّماً. ولی هرگز يه فوتباليست به سبک برزيلی نبود. دقيقاً چيزی که اگه بخواد مثال زده بشه، حرف منو تأييد ميکنه. روماريو تيز و فرصت طلب بود ولی دريبل زن و فانتزی باز نبود. چيزی که هميشه (و به نظر من به صورت کاملاً از پيش آماده) در مورد بازيکنای برزيلی گفته ميشه.
و "خراميدن" به به تو؟ بيخيال! :)) برزيلی ترين طرفدارای برزيل هم هرگز چنين توصيفی رو واسه به‌به‌تو به کار نبردن. خودت دقيقاً کاری رو ميکنی که من رو بهش متّهم کردی. استفاده از کلمه های قشنگ واسه بزک کردن چيزی که قشنگی ای درش نبوده.
برزيل 94 دقيقاً به همين دليل منفور خود برزيلی ها بود که حتی يه نفر فانتزی باز توش بازی نميکرد. البته اگه رای رو به حساب نياريم که بعد بازی افتضاح اوّلش به نيمکت پيچ و مهره شد و اگه ترس کارلوس آلبرتو از فشار مطبوعات و افکار عمومی برزيل بعد از باخت احتمالی به ايتاليا تو پنالتیا نبود، تو همون وقت اضافه ی بازی فينال هم به زمين نميومد.

ضمن اينکه امتياز ميزبانی رو واسه آمريکا در جام 94 هرگز نميپذيرم، ولی قبول دارم که تو 2002 کره صد درصد (و اگه سلّاخی شدن حريفای کره به دست داورا رو به حساب بياريم، بيش از صد درصد) از امتياز ميزبانی سود برد.
فيلم بازی برزيل آمريکا رو هنوز دارم. چيزی که تو استاديوم ميبينی کلّاً طرفدارای برزيل اند. بد نيس بدونی بيش از 70 درصد مردم امریکایی که جام جهانی 94 تو شهر های محل سکونتشون برگزار ميشد، حتی نميدونستن چنين مسابقاتی تو شهرشون در جريانه! اينه که کماکان ميگم برزيل جلوی امريکای لاجون، به زحمت برنده شد.
برزيل 82 زيباترين فوتبال تاريخ بود. هر تيمی جلوش ماشينی و بی روح به حساب مياد. مشکل من هم دقيقاً همينه که ميبينم تفسيری رو که مال 30 سال پيشه، ميچسبونن به امروز. برزيل 82 هيچوقت تکرار نميشه. کما اينکه بازی حال به هم زن آلمان و اتريش 82 هيچوقت تکرار نشد.