تیر ۰۵، ۱۳۹۱

همان لحظه‌ای که دنیله دروسی آن ضربه عجیب را به توپ زد و تیر دروازه انگلیس تکان خورد خواستم بنویسم که آخرش یک نمونه بهتر رو شد، پنالتی پیرلو. همین که تصمیم بگیری از پشت هجده تقریبن با قوزک پا به توپ ضربه بزنی یعنی باید حساب این را هم بکنی که توپت از طول زمین بیرون برود، صدای خنده تماشاچی‌های حریف را بشنوی، دستت را به علامت معذرت‌خواهی برای هم‌تیمی‌هایت بلند کنی و چه بسا مربی به یک بازیکن روی نیمکت بگوید پاشو گرم کن. و روی دیگه سکه چیست؟ اینکه توپت یک کات عجیب بردارد و به تیر دروازه بخورد و از اتاق گزارشگرهای فوتبال همه دنیا صدای فریاد بلندی شنیده شود که استثنایی، امیزینگ، الله اکبر. و بله تحسین همگان. و نمونه تکامل یافته‌تر و عجیب‌تر وقتی پیرلو پشت پنالتی ایستاد. جو هارت دست‌هایش را باز کرده و مدام داد می‌زند و زبانش را درمی‌آورد که روحیه حریف کم شود. دریغ از اینکه برای این کار یا باید خودت آنقدر بزرگ باشی که حریف تحت تاثیرت باشد یا حریفت کوچک. که حالا هیچکدام نیست. پیرلو چیپ می‌زند و این می‌تواند با ایستادن هارت و نه حتی با دست که با زانو گرفتن توپ تبدیل به نماد تحقیر ایتالیا شود. یک پنالتی عقب هستی و این دیگر تیر خلاص است به 120 دقیقه بازی خوب تیمت و پایان خودت در تیم ملی. و روی دیگرش همین که دیدید. یک لحظه تاریخی برای فوتبال. یک روی دیگر استثنایی بودن حماقت است و شما روی لبه‌ی تیز آن حرکت می‌کنید.

هیچ نظری موجود نیست: